علی آقا، عشق مامان و بابا

رستم کوچولو

1394/2/4 13:01
نویسنده : مامان الی...
163 بازدید
اشتراک گذاری

1390/01/26

امروز جشن عبادت خاله جونه. رفتم لباسامو از خیاطی گرفتم. وای خداجون خیلی بهم میومد. آماده شدیم با هزار ذوق و شوق. جشن خیلی بهمون خوش گذشت. مامانت که خیلی کیف کرد. خلاصه جشن تموم شد و منم یه عالمه عکس از خودم گرفتم، بعدا که بزرگ شدی بهت نشون میدم.

راستی خبر نداری از وقتی اومدی تو دلم خیلی وروجک شدم و همش ورجه وورجه می کنم، البته برخلاف میل اطرافیان که همش نگرانمون هستن. آخه چیکار کنم نمی تونم یه جا بند شم، احساس می کنم خیلی قوی شدم. بگو ماشاالله رو. همه می گن چون بچم پسره این حس و دارم. قربون رستم کوچولوم برم که با اومدنش مامانشو قوی کرد.

عزیزمی

پسندها (5)

نظرات (2)

مامانی علی(زینب)
6 اردیبهشت 94 14:59
هزار ماشااله چقدر نازه این علی جیگر خاله جون به وب علی منم بیا
مامان الی...
پاسخ
سلام. ممنون عزیزم. چشماتون قشنگ می بینه.
مامان مرجان
12 اردیبهشت 94 1:08
الهی عزیزم...آدم باورش نمیشه این وروجکا انقدر زود بزرگ بشن..ایشاله تنش همیشه سالم باشه [پاسخ: ممنون عزیزم. انشاالله... . انشاالله همه بچه ها سالم و سرحال باشن.]