یک ماهگی علی آقا
1390/06/09
عزیزم ماه رمضون تموم شد و امروز عید فطره و همراه خانواده دایی اصغر و خاله عزیز (دایی و خاله مامان الی...) رفتیم دریا.
چه زود یک ماه گذشت و پسرم به قول معروف از آب و گل در اومد. علی آقا پسر خوب و آرومیه اما بچه داری واقعا سخته، می شه گفت یه کار تمام وقت و بیست و چهار ساعته ست که گاهی امون آدم رو می بره این که بفمهی این کوچولو ازت چی می خواد، خودش کلی کاره.
خدا رو شکر کمبود وزنت رو جبران کردی و الان خوب شیر می خوری. کم کم داری تپلی میشی!
فقط یه مشکل که اونم دلپیچته عزیزم. همش به خودت میپیچی. اما خدارو شکر تحمل میکنی و گریه تو کارت نیست. دکتر بهت یه قطره داده که بهت میدم ، تاثیرش خیلی خوبه.
فردا چهل روزت تموم میشه، مادرجون میبرتت واسه حموم چله. منتظرم ببینم می گن بعد از چهل روز بچه دلپیچش خوب میشه چه جوریه!
فعلا...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی