علی آقا، عشق مامان و بابا

دردهای شیرین

1394/1/30 13:56
نویسنده : مامان الی...
160 بازدید
اشتراک گذاری

1389/10/29

امروز جمعه هست و بعد از بیدار شدن از خواب باز حالت تهوع بهم دست داد. دقیقا مثل یک ماه پیش که خیلی اذیت می شدم. البته اینم بگم که مامانت یکم نازنازی تشریف داره.

از ویارم برات بگم که اصلا و به هیچ وجه نمیتونم گوشت بخورم. خدایا من که عاشق کباب بودم. مخصوصا مرغ که حتی بوی مرغ هم اذیتم می کنه. عوضش بابایی یه عالمه میوه های خوشمزه برام میگیره تا مموشم بخوره و قوی شه. از بس میوه خوردم فکر کنم دیگه دارم نسبت به میوه هم ویار میگیرم. تازه گی ها معده ام خیییلی درد میگیره و با اینکه خانوم دکتر برام قرص معده نوشته ولی با این حال تحمل می کنم و به خاطر نی نی عزیزم که از جونمم برام عزیزتره نمی خورم. آخه می ترسم عوارض داشته باشه.

عزیزم، خیلی شیرینه. من حاضرم هر دردی رو به خاطر شما نی نی خوبم تحمل کنم تا شما خوب بزرگ شی و آب تو دلت تکون نخوره.

عاشقتم عشق من

پسندها (1)

نظرات (0)