پایان سال هشتاد و نه
1389/11/29 قراره عید امسال بریم مشهد دستبوس امام رضا علیه السلام. چند روز پیش رفتم دکتر و ازش اجازه گرفتم تا مطمئن بشم این سفر ضرری به حال شما نداره عزیزم. ایشون هم جواب سونو رو دیدن و گفتن هیچ مشکلی نداره. منم گردگیری عیدم و دیشب تموم کردم، البته با کلی وسواس که خیلی اذیتم کرد. واسه خداحافظی، شام رفتیم خونه آقا جون. عزیز جون مهربونت با اینکه خیلی خسته بود زحمت شام و کشید. البته منم یه ذره کمکش کردم. بعد رفتیم خونه پدرجون و واسه سفر آماده شدیم. اذان صبح و گفتن و ما هم آماده شدیم و سمت مشهد حرکت کردیم. (من، نی نی، بابایی، مادرجون، پدرجون، خاله جون و دایی جون). حوالی غروب رسیدیم خود مشهد. تا چشمم به گنبد طلا افتاد دستم و کشیدم...
نویسنده :
مامان الی...
13:43