بی صبرانه منتظرم
1390/04/29 دیروز، بعد اون اتفاق نگران کننده، دکتر برام یه سونو درست و حسابی نوشت. امروز صبح نوبت سونو دارم. مادرجون هم با ما اومد که اگه یه وقت قرار شد بستری شم پیشم بمونه. اولش رفتیم همون سونویی که قبلا می رفتم، دکتر هنوز نیومده بود. با اینکه گفتیم اورژانسیه اما منشی گفت تا دکتر نیومد نمی تونم کاری انجام بدم. چند جای دیگه هم سر زدیم اونجاهام یا دکتر نبود یا اگرم بود دستگاه این سونو رو نداشتن. وای خداجون خیلی کلافم. چرا این ملت متوجه نمیشن اورژانسی یعنی چی؟ خلاصه بعد یکی دو ساعت چرخیدن، حدود ساعت 10 دوباره برگشتیم سر جای قبلیمون. منتظر موندیم تا دکتر اومد، چون کارم اورژانسی بود زود فرستادنم داخل. دکتر مش...
نویسنده :
مامان الی...
17:21