روزهای آخر
1390/04/14 امروز سه شنبه هست و نوبت دکتر دارم. خانوم دکتر گفتن چون ماه آخرمه دیگه هفته ای یکبار چک بشم. البته قراره امروز مادرجون و خاله جونت هم ما رو همراهی کنن. چون اول باید یه سر به سیسمونی مسافر کوچولو بزنم. بعضی چیزا هست که هنوز نگرفتم و یه سری وسایل هست که باید تعویضشون کنم. آخه میدونی خیلی رو وسایلت حساسم که از چه جنسی باشه و البته زیبایی کار هم خیلی برام مهمه. (دفعه اولی که واسه خرید سیسمونی رفته بودیم پدرجونت همراهمون بود. فقط ایستاد و تماشا کرد من چی میگیرم. منم انگار نه انگار که باردارم. از بس ذوق داشتم نفهمیدم چی جوری پله های پاساژ و بالا پایین می کنم، راه می رم یا میدوم!؟!؟. بابای خوبم واقعا ازت ممنونم). خلاصه کارمون ...
نویسنده :
مامان الی...
19:34